صبر پیامبران
در زمان هارون الرشید ، مردی ادعای پیامبری کرد . او را پیش هارون الرشید آوردند . خلیفه دستور داد تا پیامبر دروغین را تازیانه بزنند . او را بر زمین انداختند و پشت و پهلوی او را با شلاق سیاه کردند ، و آن بدبخت ، موقع شلاق خوردن ، ناله و فریاد می کرد و خیلی بی صبری می نمود . مأمون که کودکی بیش نبود و در آن جلسه حضور داشت ، نزدیک آمد و خطاب به آن مرد گفت : فاصبر کما صبر اولوالعزم من الرسل (احقاف 34) صبر کن همانگونه که پیامبران الوالعزم صبر کردند.
--------------------------------------------------------------------------------------------
حاضر جوابی
كودكي در مكتب خانه براي معلم خود مي خواند : وَ اِنَّ عَليكَ الَّلعنَةَ اِلي يومِ الدين : و لعنت تا روز قيامت بر تو خواهد بود. (حجر 35) و مكرر آيه را تكرار ميكرد. معلم عصباني شد و گفت: عليك و علي والدَيكَ : بر تو و بر پدر و مادرت باد.
كودك گفت: در اين قرآن كه من مي خوانم( عليك) هست و ( علي والديك) نيست. آيا آنرا اضافه كنم؟!
نظرات شما عزیزان: